به مناسبت فرا رسیدن سالروز ۲۲ بهمن دکتر بقایی متنی را منتشر کرد با عنوان گفتگو با ثارالله .
یک کتاب / دکتر بقایی در دلنوشته خود گفته است :
سلام ثارالله
بارها
برفرش نمناک خیال
به دوران نوجوانی ام
می روم
آنجا که
شبها صدای نوحه
می آید و صدای
نالهء مداح
و مرا
به راهی می برد
سرتاسر خزان
پر از خیمه های سوخته
شمشیرهای افتاده
نیزه های شکسته
علمهای بی علمدار
اسبهایی مرده
خاطراتی غریب
و گاه
نیزه های خون آلود
که نشان دارد از
سرهای به نیزه
می گریزم از رویا
از اسارتی غریب
و غریبی اسیر
در آن می بینم
شیرزنی آشنا
که می گوید از غریبی
در میان دوستان
و من
می روم
غروبها در هیئت
نوجوانی بودم
پای مجلس ثارالله
غرق غم
غرق ماتم
گریه های آنچنانی
ناله هایی که نمی دانی
ضجه های مادران شهید
صدای سازهای کهنه و جدید
همه در هم شده است
از رویاهایم می گریزم
می روم بر مزار شهدا
و می گویم
شما رفته اید
ای گلهای سرخ
ای سرخ جامگان عشق
شما رفته اید
حسین رفته است
عباس رفته است
اکبرها ، اصغرها
حبیبها رفته اند
گلها رفته اند و
گلهایی مانده اند
شما رفته اید و
ستاره ها بی بهانه چشمک می زنند
شاخه ها به
کوچکترین بهانه
می رقصند
شما رفته اید و
کسی نمی داند
خوشحال است
ابرها دیگر
باران زلال
نمی بارند
شما رفته اید و
اشک سنگها
خشکیده است
شما رفته اید و
همه گیجند و
فقط
محرمها
و رمضانها
مرمان مومنند
نمی دانم
شاید من هم
مثل همه
گیج شده ام
گیج گیج
حجت بقایی