بی حرمتی دختران در روز عاشورا
مجله اینترنتی یک کتاب به نقل از آوای رودکوف // در پی انتشار ویدیوی زنجیرزنی دختران بی حجاب در کرج دکتر حجت بقایی متن ادبی را منتشر کرد .....
https://avayerodkof.ir/fa/news/36042/
بی حرمتی دختران در روز عاشورا
---
به عاشورا شنیدم چند دختر
بدون روسری با روی عُریان
عزاداری نمودند در خیابان
زمانی که همه در روز خونین
نگهدارند حرمت بر شهیدان
نمی دانم چطور جرات نمودند
که عُریان آمدند سوی خیابان
همیشه حرمت خون را نگهدار
شهیدی گر بدیدی
اگر پرچم تو دیدی
اگر خنجر بدیدی بر گلویی
اگر یک دختر کوچک
تو دیدی در اسارت
اگر بانوی صبر و استقامت
در میان اشقیا دیدی
که با غیرت بگوید
از حیا و از نجابت
حجابش در کلامش شد هویدا
و گر دیدی زنی با نیزه جنگید
ولی یک لحظه مویش را
پریشان تو ندیدی
خجالت را تو آیا می شناسی؟
و یا صرفا به گوشَت
حرف دشمن را شناسی؟
تو ای دختر که با سر آمدی
عریان برای مجلس و
شرمنده کردی صاحب مجلس
به پیش شاه مردان
تو ای دختر نمی دانی
که ثارالله برای دین و احیای حیا رفت
و تو با وسوسه از سوی دشمن
مویت عریان ، حجابت بر هوا رفت
همه حرف محرم بر نماز است
نماز پشت حجابش همچو راز است
پیام ظهر عاشورا نماز است
---
حجت بقایی
روز شعر است و
سئوالی طرح شد
پرسی از من
شعرچیست؟
روحی سیار
از بدنها درگذر
یک زمانی در پی افکار من
گاه در فکر شما
یک زمان فکری
گهی زمزمه ای
گاه در کاغذ نمایان می شود
یک زمانی در صدایی
یا ندایی
این همه گفتم بدانی
شعر مال خود است
نه مال من
نه مال تو
حجت بقایی
--------
دوم فروردین روزجهانی شعر بود.
تقدیم به تمام ادب دوستان سرزمینم
#شعر
#روز_شعر
#شاعر_ایرانی
#شعر_فارسی
#ادبیات_فارسی
اسفند، روز بزرگداشت اختر چرخ ادب، پروین اعتصامی گرامی باد.
---------
به یاد اختر چرخ ادب
---------
رسانه الکترونیکی یک کتاب/ اختر چرخ ادب این شعر را سرود و برای نزدیکانش نوشت :
این شعر را برای سنگ قبرم سروده ام.
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گرچه جز تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بیدوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست
سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقتبین است
هر که باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چو بدین نقطه رسد مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند
چاره تسلیم و ادب تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن
دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آن کس که در این محنتگاه
خاطری را سبب تسکین است
----------
#پروین_اعتصامی
#شعر_فارسی
#بانوی_شاعر
#شاعر_ایران
#اختر_چرخ_ادب
منبع : روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه
نشریه الکترونیکی یک کتاب / دکتر بقایی در کانال شخصی اش ضمن تبریک بهار در بهار ۱۴۰۳ نوشت : این روزها بوی بهار در خانه ها پیچیده است ، بهار قرآن ، بهار طبیعت ، بهار وطن ، بهار دین ، بهار کتاب ، بهار زمان ،
مبارک باشد بر همه ایرانیان ...
تقدیم به شما
---
ترانه سال ۱۴۰۳ مبارک
__
سالی چه نیک گشت
هزارو چهارصد و سه
آغاز با شادی و
چهارشنبه و سرور
آغاز با بهار
بهار در بهار
بهار در زمین
بهار در زمان
بهار رمضان
وقت تولد زمان
ماه نزول قرآن
فصل فرود باران
عید شادی یاران
روز آغاز سال
فصل تغییر حال
هرجا که هستی و
هر کس تو باشی و
تنها و یا به جمع
دل شاد کن که سال
سالی نکو شده
سالی که نکوست
پیداست از بهار
کمتر بهانه آر
در راه زندگی
خود را به او سپار
بر صاحب بهار
ما نیز دعا کنیم
شادی برای ما
باشد درون ما
باشد همیشگی
در خانه و وطن
---
حجت بقایی
۱۴۰۲/۱۲/۲۳
#شعر_فارسی
#ترانه
#سال_۱۴۰۳
#شاعرایرانی
#ادبیات_فارسی
#شعر_نو
#شعر_پارسی
#تبریک_سال_نو
منبع : روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه
به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان ۱۴۰۲ داستانک : فرشته ای قولش را شکست ، با طعم شعر منتشر شد.
مجله الکترونیکی یک کتاب/ در این متن ادبی قصه صحبت فردی با یک فرشته نقل شده است.
در این مطلب متن داستانک را جهت استفاده مخاطبین منتشر می نماییم .
آمد صدای گامهای ماه خوبان
ماه خیر و رحمت
ماه قرآن
او سال پیش
در پیشگاه رب
به قولی کرد مشغولم
من به او گفتم
که دیگر نیستم آدم
که باشم زنده یا مرده
برایم فرق هرگز نیست
گفت این چند وقت را تو
با عشق بر سر کن
تو تا صیام بعد
نیستی در این عالم
من نیز با قولش
دل را قوی کردم
مشغول گشتم با
روزمرگیهایم
دزدان به دزدی و
احمق به تحمیقش
من هم تماشاچی
چون قول دادم من
لال و کر و کورم
این چند روز دنیا
میهمانم و می رم
روز آمد و شب رفت
یک هفته و یک ماه
ناگه شنیدم من
آمد بوی روزه
در زد ماه قرآن
سر زد به ما ماه
پر خیر رمضان
ای وای انگاری
بر من دروغی گفت
او یک فرشته بود و من
انسانی از خاکم
آخر چرا بر من
اینطور ظلمی کرد
گفتم نخواهم من
دنیا برای کیست؟
عشق جز خدا از کیست ؟
جان جز خدا با کیست ؟
من این نخواهم که
جانم فدای خاک
یا یک هوس گردد
این بازی دنیاست
من نیستم اینجا
مانند خیلی ها
من بازی اینجا
را نیک می دانم
اما نمی خواهم
آلوده اش گردم
ترجیح من این است
دیگر روم از جان
از این زمین با جان
ای وای من آلودم
آمد مه پاکی
من را خدا رحمی
چون شرمگینم من
شرم از گناهانم
این لطف را حدی است
من با ملک یک جا
عمریست همسایه
لیکن گناهانم
کم کرد از او سایه
من مانده ام در فکر
بار گناهانم
بر من چه خواهند کرد
بر من که رسوایم
ای کاش تا صبح
دیگر نباشم من
نه یک نفس یا نه
حتی اثر هم نیست
حتی نمی خواهم
اسمم به خط باشد
من از عدم هستم
خواهم که تا آخر
من در عدم باشم
ظالم به کار خود
دزدان به کار خود
دنیا که از اینهاست
یا رب مرا از چه
آوردی تو اینجا
دنیا پر زالو
دنیا پر از کفتار
من از عدم هستم
یا اشرف خلقم
اینجا دو مورد هست
من انتخاب کردم
یا انتخاب کردند
امشب شب آخر
باشد ، نباشد
نیست
بر من مهم اصلا
این است اصل من
او که مرا آورد
بر من سخن آموخت
بر من قلم داد و
قصه به یادم داد
او می تواند من
با سیئات خود
بر کوههای فخر
پرواز گرداند
با یک اشاره خلق
با من شوند همراه
یا نه شوند گمراه
پس نیک می گویم
ما چند دلقک
در این جهان نیک
یا نه عروس شب
یا مترسکها
و هرچه خواهی تو
این بازی ما نیست
ما داخل آنیم
گاه در اوج داستانیم
یا گوشه می مانیم
دیگر بس است قصه
گر تا سپیده من
ماندم به این عالم
شرمنده خوبانم
دست خودم باشه
یک دم نمی مانم
.....
۲۰/۱۲/۱۴۰۲
حجت بقایی
#شعر_فارسی
#داستانک
#قصه_رمضان
#داستان_فرشته
#ادبیات_فارسی
#سبک_شعر
#داستان_ایرانی
#قصه_فارسی