واحد ادبیات فارسی شبکه مجازی یک کتاب ، به مناسبت ۱۵ تیر روز انتخابات مرحله دوم ریاست جمهوری ، دکتر بقایی متنی آهنگین رادمنتشر کردند که جهت اطلاع مخاطبین محترم منتشر میرنماییم .
شعر : یار وطن یا گدای دشمن
---
رهبری دارد وطن چون تهمتن
مرد روزهای سخت ،
زخمها دارد به تن
دوستان را می کند حیران جمال و صحبتش
دشمنان گردیده نالان از کمال و هیبتش
همچو طوفان ، شیر غران
دشمنان را خوار کرده
با درایت ، با کلامش
مسلمین را یار کرده
در میان پادشاهان
همچو او یک شاه نیست
در میان شیعه همچو ،
سیدمان ماه نیست
اینکه یک سلطان ،
به سلطانی رود
بر روی تخت
یا بغرد بر غلامان
یا بتازد بر ضعیفان
غافلان را باورش نیست
که ایران رهبری دارد
که تخت پادشاهان زمین
در زیر پایش
مثل ریگ و ماسه است
اَمرش دفاع غزه و
یاری مظلوم است و بس
در میان حاکمان این زمان
رهبر ایران یکی است
مانند او هرگز نیامد در زمین
یک نفر در بین این دنیای تنگ
این همه فتنه ،
همه نیرنگ
و دشمن بین دوست
آن طرف صد دشمن همرنگ
هستند منتظر
اشتباهی کوچک از ایران زمین
راه را ایمن کند بر دشمنان
حال اینک انتخاب با مردم است
یک که با چشمان باز
شیر ایرانی شوند
یا برای غرب
همچون عاشقان
کور و کر گشته و قربانی شوند
انتخاب مردم است
هر چه شود
خاک میهن را طلایی می کنند
یا که از دشمن گدایی می کنند
حجت بقایی
۱۴۰۳/۰۴/۱۵
#شعر_ایرانی
#شعر_نو
#ادبیات_فارسی
#شاعر_ایرانی
#شعر_حماسی
منبع : روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه
انتخابم یار مهدی بودن است
انتخاب من تویی
رگ خوابم تویی
لحظه های امتحان
نمره بیستم تویی
نام تو آرامش است
نام تو آسایش است
یک کلام است والسلام
نام تو در قلب من
انتخابم والسلام
انتخابم
یار مهدی بودن است
در کنارش
چون پلنگ غریدن است
من نمی دانم چه خواهد شد
به دولت انتخاب
لیک راه و چاه هست
روشن برای مردمان
مهدی صاحب زمان
نام من را هم بخوان
حجتم با افتخار
یک بقایی دارم و
یک قلم در خدمت
آرامش ایران زمین
مهدیا ، ما را دعا کن
تا که در این انتخاب
آخرش ایران و ایرانی شود
ختم به خیر و
ما شویم پیروز
در این بازی شطرنج دنیا
انتخاب و انتخاب و انتخاب
حجت بقایی
#شعر_انتظار
#شعر_انتخابات
#انتخابات_ریاست_جمهوری
#شعر_نو
#ایران_ما
#ادبیات_سیاسی
#شعر_مذهبی
اسفند، روز بزرگداشت اختر چرخ ادب، پروین اعتصامی گرامی باد.
---------
به یاد اختر چرخ ادب
---------
رسانه الکترونیکی یک کتاب/ اختر چرخ ادب این شعر را سرود و برای نزدیکانش نوشت :
این شعر را برای سنگ قبرم سروده ام.
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گرچه جز تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بیدوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست
سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقتبین است
هر که باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چو بدین نقطه رسد مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند
چاره تسلیم و ادب تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن
دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آن کس که در این محنتگاه
خاطری را سبب تسکین است
----------
#پروین_اعتصامی
#شعر_فارسی
#بانوی_شاعر
#شاعر_ایران
#اختر_چرخ_ادب
منبع : روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه
به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان ۱۴۰۲ داستانک : فرشته ای قولش را شکست ، با طعم شعر منتشر شد.
مجله الکترونیکی یک کتاب/ در این متن ادبی قصه صحبت فردی با یک فرشته نقل شده است.
در این مطلب متن داستانک را جهت استفاده مخاطبین منتشر می نماییم .
آمد صدای گامهای ماه خوبان
ماه خیر و رحمت
ماه قرآن
او سال پیش
در پیشگاه رب
به قولی کرد مشغولم
من به او گفتم
که دیگر نیستم آدم
که باشم زنده یا مرده
برایم فرق هرگز نیست
گفت این چند وقت را تو
با عشق بر سر کن
تو تا صیام بعد
نیستی در این عالم
من نیز با قولش
دل را قوی کردم
مشغول گشتم با
روزمرگیهایم
دزدان به دزدی و
احمق به تحمیقش
من هم تماشاچی
چون قول دادم من
لال و کر و کورم
این چند روز دنیا
میهمانم و می رم
روز آمد و شب رفت
یک هفته و یک ماه
ناگه شنیدم من
آمد بوی روزه
در زد ماه قرآن
سر زد به ما ماه
پر خیر رمضان
ای وای انگاری
بر من دروغی گفت
او یک فرشته بود و من
انسانی از خاکم
آخر چرا بر من
اینطور ظلمی کرد
گفتم نخواهم من
دنیا برای کیست؟
عشق جز خدا از کیست ؟
جان جز خدا با کیست ؟
من این نخواهم که
جانم فدای خاک
یا یک هوس گردد
این بازی دنیاست
من نیستم اینجا
مانند خیلی ها
من بازی اینجا
را نیک می دانم
اما نمی خواهم
آلوده اش گردم
ترجیح من این است
دیگر روم از جان
از این زمین با جان
ای وای من آلودم
آمد مه پاکی
من را خدا رحمی
چون شرمگینم من
شرم از گناهانم
این لطف را حدی است
من با ملک یک جا
عمریست همسایه
لیکن گناهانم
کم کرد از او سایه
من مانده ام در فکر
بار گناهانم
بر من چه خواهند کرد
بر من که رسوایم
ای کاش تا صبح
دیگر نباشم من
نه یک نفس یا نه
حتی اثر هم نیست
حتی نمی خواهم
اسمم به خط باشد
من از عدم هستم
خواهم که تا آخر
من در عدم باشم
ظالم به کار خود
دزدان به کار خود
دنیا که از اینهاست
یا رب مرا از چه
آوردی تو اینجا
دنیا پر زالو
دنیا پر از کفتار
من از عدم هستم
یا اشرف خلقم
اینجا دو مورد هست
من انتخاب کردم
یا انتخاب کردند
امشب شب آخر
باشد ، نباشد
نیست
بر من مهم اصلا
این است اصل من
او که مرا آورد
بر من سخن آموخت
بر من قلم داد و
قصه به یادم داد
او می تواند من
با سیئات خود
بر کوههای فخر
پرواز گرداند
با یک اشاره خلق
با من شوند همراه
یا نه شوند گمراه
پس نیک می گویم
ما چند دلقک
در این جهان نیک
یا نه عروس شب
یا مترسکها
و هرچه خواهی تو
این بازی ما نیست
ما داخل آنیم
گاه در اوج داستانیم
یا گوشه می مانیم
دیگر بس است قصه
گر تا سپیده من
ماندم به این عالم
شرمنده خوبانم
دست خودم باشه
یک دم نمی مانم
.....
۲۰/۱۲/۱۴۰۲
حجت بقایی
#شعر_فارسی
#داستانک
#قصه_رمضان
#داستان_فرشته
#ادبیات_فارسی
#سبک_شعر
#داستان_ایرانی
#قصه_فارسی